جنبش مرصوص

تحلیلی سیاسی فرهنگی

جنبش مرصوص

تحلیلی سیاسی فرهنگی

جنبش مرصوص

خداوند در سوره صف می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ

می خواهیم از مرصوصین شویم.
بنیان مرصوص یعنی بناهای پولادین

پیوندها

قسمت دوم از تفسیر سوره مومنون(جلسات ماهیانه تفسیر)

قسمت دوم از تفسیر سوره مومنون(نظام فکری طرح بنیان مرصوص)

ایمان همان امن و آرامشی است که ما در به در دنبال آن می گردیم، ما برای رسیدن به آرامش به تمام وجود به دنیا رو آوریم تا در پناه دنیا به امن و آرامشی دست پیدا کنیم، در حالی که دنیا با تمام تنوع هایی که روی آن است از همسر و فرزند و خانه و شغل و مدرک و... هیچ کدام نمی توانند به ما امن دهند و این ناامنی بر ما پوشیده نیست.


مشروح بحث در ادامه مطلب




قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2) وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3) وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ (4) وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (5) إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ (6) فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (7) وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (8) وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ (9) أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ (10) الَّذینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فیها خالِدُونَ (11)

 انسان طالب توسعه و حضور در تمام هستی است او می خواهد به رهایی از همه قیودات و محدودیت های برسد، حتی از محدودیت جسم نیز رها گشته و حضور گسترده در تمام لذات و زیبایی ها همراه با رضا داشته باشد.

در جلسه قبل به اینجا رسیدیم که کسانی به این فلاح و توسعه وجودی و حقیقی می رسند که اهل ایمان باشند.

اما ایمان چیست و چگونه حاصل می شود؟

قبل از اینکه ایمان را توضیح دهم بهتر است بگویم ایمان چه چیزهایی نیست.

ایمان با علم متفاوت است.

آگاهی چیزی غیر از ایمان است اما یکی از ارکان به وجود آمدن ایمان آگاهی و علم است.

بارها برای ما اتفاق افتاده است که پای سخنرانی اخلاقی کسی نشسته ایم و حس خوبی به ما دست داده است به صورتی که تصمیم گرفته ایم دیگر گناه نکنیم و در آن زمان هم واقعا قصد ترک گناه را داریم اما ساعتی نمی گذرد که باز در برابر گناه ذلیل می شویم و عاجزانه به آن تن می دهیم.

چرا؟

چون در برابر وسوسه های شیطان و گناه تنها چیزی که می تواند استقامت کند ایمان است نه علم به تنهایی و نه عمل صالح به تنهایی.

ما از گوش دادن به یک سخنرانی علم و آگاهی کسب می کنیم و این علم و آگاهی در ما شور و احساسی را ایجاد می کند و تا زمانی که با عمل صالحی همراه نشود تولید  ایمان نخواهد کرد.

(البته خود گوش دادن به سخنرانی و کسب علم برای اخلاق، خودش از مصادیق عمل صالح است اما فعلا تاکید را می خواهم روی چیز دیگری ببرم)

این شور و احساس که از آگاهی و علم پدید آمده از درجات پایین ایمان است که صرفا در ما میل و گرایش به سمت خوبی ها را  پدید می آورد و اگر بخواهیم این گرایش سبب ایمان و امنیت و آرامش ما بشود می بایست با عمل صالح متناسب همراه شود.

آنگاه خواهیم دید نیروی جدیدی در ما پدید می آید که ایمان نام دارد و به هر میزان که چرخه آگاهی و عمل صالح در حرکت باشد ایمان قوی تری تولید خواهد کرد که در روایت داریم که می فرماید: فی کلام امیر المؤمنین علیه السّلام: انّ الایمان لیبدو لمعة بیضاء فاذا عمل العبد الصّالحات نما و زاد حتّى یبیض القلب کلّه.  

امیر المومنین علیه السّلام می فرماید: اولین ظهور ایمان در قلب آدمى روشنائى کوچک و محدودى است ولى در پرتو اعمال شایسته و در اثر تکرار کارهاى پسندیده رفته رفته آن فروغ کوچک، بزرگ مى‏شود و سرانجام، شعاع نورانیش آنقدر وسیع میگردد که همه قلب را فرا میگیرد و تمام ضمیر باطن را روشن و منوّر میکند.

پس جنس ایمان از نور است. یعنی آگاهی ها را می توان به دیتا تبدیل کرد و روی فلش و... ریخت اما ایمان جنسش از نور است و جایگاهش فقط در قلب است نه ذهن. بسیار اتفاق می افتد که کسی از نظر ذهنی بسیار قوی است و ضریب هوشی بالایی دارد اما از نظر ایمانی بسیار ضعیف است و بر عکس آن نیز زیاد است.

نکته مورد توجه این است که ایمان می بایست در قلب نفوذ کند و الا اگر فقط در سطح آگاهی باشد و هنوز نفوذ در قلب پیدا نکرده باشد، چنین ایمانی ثمر نخواهد داشت و نخواهد توانست در برابر گناه مصونیت ایجاد کند.

شهید مطهری در این باره چنین می گوید:

مادام که اسلام و این عقاید به مرحله قلب نفوذ نکرده است، اسم «ایمان» نباید اطلاق بشود با اینکه اسم «اسلام» به حسب ظاهر گفته مى‏شود. چنانچه خداوند می فرماید: قالتِ الْاعْرابُ امَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنوا وَ لکِنْ قولوا اسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْایمانُ فى قُلوبِکُمْ «14 حجرات». (اعراب در اصل یعنى بادیه نشین‏ها نه قوم عرب. اعرابى یعنى بادیه نشین.) این بادیه نشین‏ها به تو گفتند که ما ایمان آوردیم، به آنها بگو که شما به جاى امَنّا بگویید اسْلَمْنا زیرا هنوز ایمان در دلهاى شما وارد نشده. این تفکیکى است که خود قرآن میان اسلام و ایمان کرده است.

از این آیه مى‏فهمیم که ایمان واقعیت و حقیقتى است مربوط به روح انسان نه مربوط به بدن انسان، نه مربوط به پیشانى انسان که آثار سجده داشته باشد یا نداشته باشد و نه مربوط به زبان انسان که متذکر خدا باشد یا نباشد، بلکه به ریشه این امور- که عبارت است از یک حالت قلبى و فکرى و اعتقادى- مربوط است. شما مى‏پرسید: ایمان به چه؟ بگویم به خدا؟ بگویم ایمان به صفات خداوند؟ بگویم ایمان به رسالت پیغمبر و نزول وحى بر او؟ بگویم ایمان به اینکه معادى هست؟ بله، همه اینها درست است ولى خود قرآن تمام اینها را در یک کلمه جمع کرده است که من فقط مى‏خواهم آن را توضیح بدهم.

 

تا به اینجا به این نتیجه رسیدیم که شروع ایمان از آگاهی آغاز می شود و اگر همراه با عمل صالح شد، آتگاه نور ایمان در قلب تابیده می شود. اما این تابیدن کافی نیست که می بایست نفوذ کند و برای نفوذ ایمان در قلب می بایست چرخش بین آگاهی و عمل صالح مدام و همیشه تکرار شود.

یعنی  برای نفوذ ایمان سه چیز می خواهیم 1 آگاهی 2- عمل صالح 3- تکرار شماره 1 و 2

عمل نقش بسیار زیادی و مهمی در ایمان دارد چنانچه در روایات متعددی به آن اشاره شده است.

پیامبر صل الله علیه و اله وسلم می فرماید: الْإِیمَانُ وَ الْعَمَلُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِیقَانِ لَا یَفْتَرِقَانِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ أَحَدَهُمَا إِلَّا بِصَاحِبِه‏

پیامبر(ص) اکرم فرمود: ایمان و عمل دو برادر و دو شریک و نزدیک یکدیگرند که یکی بدون دیگری قبول نمی‏شود.

حال عمل صالح چیست که می تواند ایمان را در قلب پایدار کند؟

دو جواب برای این سوال وجود دارد.

جواب اول:

در روایات اهل بیت علیهم السلام مصادیقی از عمل صالح که تقویت کننده ایمان است، ذکر شده است به تعدادی از آنها اشاره می کنم.

عن أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِیمَانِ الْإِنْفَاقُ مِنَ الْإِقْتَارِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ وَ بَذْلُ الْعِلْمِ لِلْمُتَعَلِّم‏

پیامبر (ص) فرمود: سه چیز حقیقت ایمان است؛ انفاق به هنگام تنگدستی، برابر داشتن خود با مردم، و انتشار علم

بی شک یکی از مهمترین اعمال برای رسیدن به ایمان انفاق است و انفاق مصادیق متعددی دارد که کم ترین آنها در روایت چنین بیان شده است.

وَ قَالَ النَّبِیُّ صل الله علیه و آله فِی ذِکْرِ خَصَائِلِ الْإِیمَانِ أَعْلَاهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیق‏

پیامبر فرمودند بالاترین درجه ایمان رسیدن و فهم شهادت به لااله الا الله است(توحید عملی) و پایین ترین درجه ایمان برداشتن وسیله ای که باعث آزار مردم می شود از سر راه آنها.

همین بی مزد کار کردن برای مردم

مثلا شیشه ها شکسته شده اند و کف کوچه ریخته شده و برای من امکان اینکه آنها را جارو کنم هست، اگر این کار را کردم بدانم این عمل هم از مصادیق انفاق است و هم از مصادیق ایمان.

جالب است بدانید بحث انفاق آنقدر در قرآن مورد اهمیت است که خداوند در سوره توبه یکی از اعمال منافقان را دوری از انفاق و کمک به دیگران بیان می کند.

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُون‏ (67 توبه)

مردان و زنان منافق همانند و مشابه یکدیگرند، به کار بد فرمان مى‏دهند و از کار نیک باز مى‏دارند و از انفاق در راه خدا امساک مى‏ورزند، خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را [از لطف و رحمت خود] محروم کرد یقیناً منافقانند که فاسق‏اند.

منافق کسی است که بهره ای از ایمان ندارد و و طعم و لذت ایمان را نچشیده اند. چون نه آگاهی دقیق و درستی کسب کرده اند و نه عمل صالحی انجام داده اند.

انفاق توحید و توکل انسان را قوی می کند مخصوصا اگر در فقر و نداری اتفاق بیفتد.

یاد یکی از صحبت های استاد جاودان افتادم که می فرمودند اگر شما مقید شوید فقط یک عمل را همیشگی و به صورت درست انجام دهید، همین یک عمل راه بقیه اعمال را هموار می کند و بقیه را به سادگی و مشتاقانه انجام می دهید. بعد ایشان تاکید روی مساله انفاق می کردند و می فرمودند که انفاق و دروی از بخل ایمان ما را به خداوند قوی می کند.

چون انفاق باعث می شود ایمان من به پول و دارائی کم شود، پون انفاق باعث می شود ایمان من به دنیا کم شود و آرام آرام از آن دل بکنم و دلی که از دنیا کند شود محل استقرار ایمان می شود.

انفاق باعث می شود که ما طعم توحید واقعی را بچشیم و به جای تکیه بر پول و دارائی ها به او تکیه کنیم.

مثال بسیار عالی انفاق که همراه با ایثار می شود، انفاقی است که خداوند آن را در سوره انسان بیان می فرماید:

عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً (6)

یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً (7)

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (8)

إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (9)

در این آیات خداوند تبارک و تعالی در توصیف عبادالله می فرماید آنها کسانی هستند که به نذر خود عمل می کنند و این عمل همراه با یک آگاهی و اعتقاد است و آن آگاهی و اعتقاد ترس از شرور روز قیامت است.

داستان همان طور که همه می دانیم از آنجا شروع می شود که امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند حضرت زهرا سلام الله علیها برای شفای آنها سه روز، روزه نذر کردند. حضرت امیر علیه السلام و حسنین علیهما السلام و همچنین فضه نذر کردند که آنها نیز سه روز روزه بگیرند.

بعد از اینکه این دو بزرگوار شفا یافتند، زمان عمل کردن به نذر فرا می رسد.

در روز اولی که روزه می گیرند هنگام افطار مسکینی درب منزل آنها می آید و از آنها تقاضای غذا می نمایند. تمام اهل خانه غذای آن روز خود را که فقط نان جو بود به مسکین می دهند، آن هم نان جویی که حضرت امیر علیه سلام جوی آن را قرض گرفته بود و آن را حضرت زهرا سلام الله علیها به سه قسمت تبدیل کردند و هر روز یک قسمت از جو را آرد می کردند و نان می پختند.

چون در روز اول غذای خود را انفاق کردند دیگر چیزی برای خوردن در خانه نداشتند به همین دلیل فقط با آب افطار کردند و در روز دوم هم نیت روز کردند.

هنگام افطار روز دوم، اینبار یتیمی درب منزل آنها را زد و طلب غذا کرد، اینبار نیز همه اهل خانه نان های جو خود را به یتیم انفاق کردند و باز با آب روزه خود را افطار کردند.

و برای روز سوم نیز نیت روزه کردند، هنگام افطار روز سوم، اسیری درب خانه را زد. این بار نیز همه اهل خانه نان جوی خود را انفاق کردند. صبح روز چهارم حضرت على علیه السلام دست حسن و حسین علیهما اسلام را گرفت، و نزد رسول خدا (ص) آمدند، پیامبر اکرم وقتى بچه‏ها را دید که مانند جوجه ضعیف از شدت گرسنگى مى‏لرزند، فرمود: چقدر بر من دشوار مى‏آید که من شما را به چنین حالى ببینم، آن گاه همراه حضرت على و کودکان علیهم السلام به طرف فاطمه سلام الله علیها رفتند، وقتی به نزد ایشان رسیدند حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را در محراب خود یافت، و دید که شکمش از گرسنگى به دنده‏هاى پشت چسبیده (در نسخه‏اى دیگر آمده که شکمش به پشتش چسبیده)، و چشمهایش گود افتاده از مشاهده این حال ناراحت شد، در همین بین جبرئیل نازل شد، و عرضه داشت: این سوره را بگیر، خدا تو را در داشتن چنین اهل بیتى تهنیت مى‏گوید و بعد جبرئیل برای اهل بیت پیامبر(ص) مائده ای از آسمان آورد که تا سه روز آن را می خوردند.

اگر ما با منطق و سبک زندگی خود با این حادثه روبه رو شویم چه می کنیم؟

یعنی اگر روزه بودیم و هنگام افطار چنین اتفاق هایی برای ما بیفتد.

بر اساس سبک زندگی ما چقدر دلیل وجود دارد که انفاق نکنیم.

1 ما خودمان روزه بودیم و گرسنه ایم هر وقت سیر شدیم باقی مانده را انفاق می کنیم،

تصور کنید در اردو هستید و کسی غذا نخورده است و غذا هم تمام شده است اتفاقا شما آن روز صبح صبحانه نخوردید و اتفاقا دیشب هم غذا خود را به کسی داده اید و اکنون هنگام ظهر است و شما گرسنه اما می بینید که کسی غذا نگرفته و می خواهد از رستوران بیرون رود! با خودمان چه می گوییم؟ می گوییم اگه نهار نخورده حداقل صبح صبحانه خورده! من صبحانه هم نخوردم و....

یا تصور کنید از عزاداری هیئت بیرون می آیید و غذایی در دست شماست ناگهان کسی به شما می گوید غذا اضافه نداری بدی؟ چه جواب می دهیم؟

2 فرزندان ما مریض بودند و نیاز به تقویت بیشتر دارند

3 -  ما خودمان هم فقیر بودیم و این غذا (جو) را از دیگران قرض گرفته ایم تا بدا پرداخت کنیم

4 خب یک نفر از اطرافیان کمک کرد دیگر نیازی نیست ما کمک کنیم

5 شب قبل به مسکین انفاق کردیم دیگر بس است

6 -  دو شب به مسکین و یتیم کمک کردیم دیگه اسیر را کسی دیگه کمک کنه! حتی اگر در خانه مرا زده باشد نه دیگران

7 -  سه روز است که ما به جز آب چیزی نخوردیم

8 و...

اینها دلایلی است که ما بارها به خاطر همین دلیل ها و منطق از انفاق به دیگران کوتاهی کرده ایم!!

حتی اگر نماز هم بخوانیم اما از انفاق و قرض دادن به دیگران کوتاهی کنیم راهی به سوی ایمان نخواهیم داشت!

چنانچه در سره ماعون می فرماید:

أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (1)

فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ (2)

وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (3)

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4)

الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5)

الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ (6)

وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)

تکذیب کننده دین چنین صفتی دارد که یتیم ها را رها کرده و برای اطعام به مساکین هم تشویقی نمی کند.

یعنی حتی اگر خودت نداری بدهی از آبرویت خرج کن و برای او به دیگران رو بینداز. اگر پول نداری بدهی، آبرو که داری! از آبرویت مایه بذار

می فرماید کسانی که انفاق در زندگی خود را ندارند حتی اگر نماز خوان باشند، زندگی آنها وا ویلا است و ویل و نفرین در پی دارد.

کسانی که از کوچک ترین انفاق ها چشم پوشی می کنند .

شاید بارها برای ما اتفاق افتاده که دوستی از ما درخواست قرض کرده است و من با پولی که داشتم می خواستم یا گوشی خود را عوض کنم و یا وسیله دیگری بخرم. به همین دلیل به قرض گیرنده جواب نه می دهیم! به همین آسانی

خب کسی که اینگونه زندگی کند هیچ وقت نمی تواند طعم ایمان را بچشد.

تنها کسانی به توسعه و فلاح می رسند که به ایمان رسیده باشند و تنها کسانی به ایمان می رسند که به آگاهی های خود عمل نمایند و به حوادث زندگی توجه ویژه داشته باشند.

کسانی که به آیات خداوند کفر داشته باشند نمی توانند درست عمل نمایند و وقتی که عمل صالح نداشته باشند هیچگاه به ایمان نخواهند رسید.

پس ایمان دو رکن اساسی دارد یک آگاهی و دو عمل صالح

آگاهی را فقط می بایست از دین و آیه های دین و شرح آن، گرفت.

با تلاوت آیه های دین برای ما آگاهی حاصل می شود، چنانچه در دومین آیه سوره انفاق می فرماید:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

مؤمنان، فقط کسانى هستند که چون یاد خدا شود، دل‏هایشان ترسان مى‏شود، وهنگامى که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان مى‏افزاید، و بر پروردگارشان توکل مى‏کنند.

در این آیه می فرماید یکی از چیزهایی که سبب افزایش ایمان می شود، تلاوت آیات الهی است.

این آگاهی به ما عمل صالح را نشان می دهد.

پس هم آگاهی را از قرآن می گیریم و هم مصداق عمل صالح را.

نه اینکه مصداق عمل صالح را بر اساس احساسات و عواطف خود و بر اساس درک از محیط و... انجام دهیم.

مانند آن خانم هایی که زندگیش را گذاشته برای نگهداری از سگ های ولگرد! و از سال 82 تا کنون درمرکزی با افتخار!! مشغول این عمل هستند.

درست است که می بایست حقوق حیوانات را رعایت کرد و در دین ما به آن اهمیت زیادی داده شده اما هیچگاه درست کردن یک مجموعه و.... به عنوان عمل صالح تلقی نمی شود! چرا که این سوال خیلی مهم است که شما از کجا به این رسیدی که تمام زندگیت را بگذاری برای نگهداری از سگ های ولگرد؟؟

احساست؟

خودت؟

دلت؟

این دلایل و آگاهی ها که مستند به خودمان و دل و احساسمان است در ما ایمانی سبز نخواهد کرد.

چرا که عمل صالح باید با آگاهی از دین و گره خورده به خدا و قیامت باشند و الا صرفا برای فرار از عذاب وجدان خوب است و الا این اعمال خریداری ندارد.

(توجه داشته باشید این مثال برای کسانی زده شد که به دنبال عمل صالح هستند پس کسی اشکال نگیرد که اگر این کار را نمی کردند و با پولشان می رفتند کلاه برداری می کردند بهتر بود؟؟!! عمل این خانم ها با عمل صالح مقایسه شد نه با عمل کسانی که حیوانات را با بی رحمی می کشند،! اگر انسان به عمل صالح رسید قطعا به حقوق حیوانات را رعایت می کند اما اگر انسان فقط حقوق حیوانات را بر اساس حس خود رعایت کرد به عمل صالح نخواهد رسید، خاطراتی که فرزند آیت الله بهجت از ایشان در مورد رعایت حقوق حیوانات حتی مگس ها تعریف می کنند جالب و مورد توجه است)

رکن سوم ایمان

رکن سوم ایمان تکرار بین آگاهی و عمل صالح است، یعنی مرتب آگاهی خود را بالا ببریم و مرتب به این آگاهی ها در عرصه زندگی مخصوصا حوادث طبیعی آن عمل نماییم.

در کنار پرداختن به این سه رکن مهم(آگاهی ، عمل صالح، و تکرار این دو) می بایست از آفات ایمان دوری کرد.

اگر کسی این آفات را داشته باشد آرام آرام ایمان را از او می گیرند آفاتی مثل حسد، دروغ

در این روایات به آفات ایمان اشاره شده است

*** امام باقر علیه السّلام میفرماید: حسد ایمان را میخورد و نابود میکند همان طور که آتش هیزم را.

عن ابى جعفر علیه السّلام قال: انّ الکذب هو خراب الایمان.

*** امام باقر علیه السّلام فرموده، دروغگوئى مایه ویرانى ایمان است.

قال امیر المؤمنین علیه السّلام: لا یجد عبد طعم الایمان حتّى یترک الکذب هزله و جدّه

*** على علیه السّلام فرموده: هیچ کس لذّت ایمان را درک نمیکند مگر وقتى که دروغ را بکلى ترک گوید خواه شوخى یا جدّى.

عن ابى عبد اللَّه علیه السّلام: لا ایمان لمن لا حیاء له.

*** امام صادق علیه السّلام میفرمود: ایمان ندارد آن کس که شرم و حیاء ندارد.

نتیجه

ایمان همان امن و آرامشی است که ما در به در دنبال آن می گردیم، ما برای رسیدن به آرامش به تمام وجود به دنیا رو آوریم تا در پناه دنیا به امن و آرامشی دست پیدا کنیم، در حالی که دنیا با تمام تنوع هایی که روی آن است از همسر و فرزند و خانه و شغل و مدرک و... هیچ کدام نمی توانند به ما امن دهند و این ناامنی بر ما پوشیده نیست.

این نا امنی را می توانیم از تجربیات دیگران و سرگذشت گذشتگان بیاموزیم و از آن عبرت بگیریم.این ناامنی را می توانیم با تفکر از چهار فصل بودن دنیا درک کنیم که بعد از هر بهار و تابستانی پاییز و زمستان از راه می رسد و همه سبزی ها به زردی می گراید و خشک می شود.

این ناامنی را می توانیم با تعقل در مورد حوادث زندگی خود بیابیم، گمان می کردیم اگر به دانشگاه برویم به این امن می رسیم، گمان می کردیم اگر ازدواج کنیم به امن می رسیم گمان می کردیم اگر فرزندی داشته باشیم دیگر به امن می رسیم گمان می کردیم اگر شغلی داشته باشیم و.... در حالی که هیچ کدام اینها برای امنیت من نیست اینها همه ابزار کار هستند نه هدف.

هدف امنیت است و می شود که تو گاهی بدون این ابزار ها به امنیت برسی ، اگر با آگاهی و عمل صالح و تکرار این دو همراه شوی. آنگاه خواهی دید که تو بدون برخی از این ابزارها بهترین امنیت ها و آرامش ها را داری چون به ایمان رسیدی، آنگاه دیگر بابت شکل و قیافه خود غصه نمی خوری! دیگر بابت پدر و مادر و خانه خود خجالت نمی کشی! چرا که یافته ای با هیچ کدام از اینها به آرامش نخواهی رسید اگر ایمان نداشته باشی.

  • محمد جواد ابراهیمی

نظرات  (۲)

باسلام.ممنون.ازوقتی که.برای توضیح.این.مطالب گذاشتید.
فقط یک سوال راجب انفاق اینکه در طول روز ما با افرلد بسیاری روبرو میشویم که از ما درخواست کمک میکنند اما مانمیدانیم که واقعا احتیاج دارند یا اگر کمک کنیم تکدی گریرا رواج دادیم یا در همین حد که به ما رو انداختند و دست نیار اوردند باید کمک کنیم ....میشه راجب این دو دیدگاه بفرمایید که.کدام.درستند?
پاسخ:
سلام علیکم در حد بسیار کم مثلا 500 تا 1000 تومان چون رو انداختن کمک کنید ولی بیشتر خیر مگر اینکه یه جوری بدانید نیازمند است ولی دست خالی زد نکنید شاید راست بگه
واقعا همین طوره ... 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">