قسمت دوازدهم از تحلیل خطبه 16 نهج البلاغه (حکومت اسلامی، آرمانها و رسالت ها 4)
- جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۰۵ ق.ظ
- ۸۱ نظر
خلاصه این پست برا اونا که وقت ندارن
یکی از روش های غیر منطقی نقد حکومت اسلامی نقد آن در حوزه مناسبات فردی است، در حالی که مهم ترین حوزه سنجش حکومت اسلامی حوزه مناسبات سیاسی اجتماعی و بین المللی می باشد.
نعمت هایی که در این حوزه حکومت دینی برای ملت خود به ارمغان می آورد نعمت های واقعی است که نیاز به فهم صحیح دارد.
نکته دیگر در نقد حکومت دینی این است که باید توجه داشت که در شعاع نور همین حکومت است که زشتی ها دیده می شود و می بایست با آن مبارزه کرد و باید توجه داشت که در مبارزه با زشتی ها منبع نور را هدف قرار نداد.
مشروح این پست برا اونا که اهل دقتند در ادامه مطلب
در پست قبل با بیان دو تمثیل به تمایز میان جهت حرکت و وضعیت در حال حرکت اشاره کردیم و نتیجه گرفتیم که اگر وضعیت در حال حرکت وضعیت خوبی نباشد دلیل بر غلط بودن مسیر حرکت نمی شود.
در ادامه به روایتی عجیبی از امام باقر علیه السلام اشاره می کنم که با فرا گرفتن این روایت ملاک و معیار برای تحلیل حوادث روز، برای ما تغییر خواهد کرد.
روایت را مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی کتاب الحجه نقل می کند(1/376). متن روایت چنین است:« قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ دَانَتْ بِوَلَایَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَة»
در این حدیث خداوندتبارک و تعالی می فرماید مردمی که تحت ولایت الله زندگی می کنند اهل نجات هستند اگر چه در کارهای شخصی قصورها و گناه هایی هم دارند اما آن مردمی که تحت ولایت طاغوت هستند اهل بدبختی و عذابند اگر چه در کارهای شخصی و خصوصی خود اهل نیکوکاری و کارهای خوب باشند.
نکته مهمی که می بایست به آن توجه داشت تفاوت میان مناسبات اجتماعی، سیاسی، بین المللی و مناسبات فردی است.
برای روشن شدن اهمیت تفاوت این دو مثالی می زنم.
جامعه ای را تصور بفرمایید که در این جامعه مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی آن جامعه طاغوتی است اما مناسبات فردی مناسبات دینی است.
با توجه به روایتی که ذکر شد این جامعه رو به سقوط است و همان طور که خداوند در سوره «ص» آیه 55 می فرماید « وَ إِنَّ لِلطَّاغینَ لَشَرَّ مَآب» برای طغیان گران از راه حق، بدترین بازگشتگاه خواهد بود.
اما جامعه ای را تصور بفرمایید که مناسبات اجتماعی و سیاسی و بین المللی آن بر اساس دستورات الهی است اما در مناسبات فردی رفتارهای باطلی صورت می گیرد، با توجه به روایتی که بیان شد این جامعه رو به فلاح و رستگاری دارد.
آنچه در مورد حکومت اسلامی در ایران اهمیت دارد این است که مناسبات اجتماعی سیاسی و بین المللی ما بر اساس آموزه های وحی است نه منافع زودگذر مادی.
در کشور ترکیه که امروز شاهد رشد حجاب در آن هستیم می بینیم که حرکات فردی و خصوصی مردم تا به حال تاثیری در مناسبات اجتماعی سیاسی و بین المللی این کشور نداشته است و مناسبات سیاسی آن بر اساس منافع مادی تعریف شده است و شاهد هستیم که مدعیان دیروز دشمنی با اسرائیل امروز در کنار او در یک جبهه می جنگند.
یکی از نکات بسیار مهمی که در تحلیل حوادث می بایست به آن توجه داشت مناسبات اجتماعی سیاسی و بین المللی ما است. شاهدیم که پس از این همه دگرگونی، ریزش ها و رویش ها در این انقلاب سی و چند ساله، و همچنین رفت و آمد دولت های مختلف و با سلایق گوناگون، باز ما از مسیر حرکت خود انحرافی نداشته ایم و مناسبات سیاسی اجتماعی ما از ابتدای انقلاب تا به امروز تغییر نداشته است.
امروز ما با همان آرمانهای ابتدای انقلاب، در عرصه بین الملل حضور داریم و با همان مناسبات با دیگر کشورها تعامل بر قرار می کنیم.
و این مناسبات یکی از مهم ترین شاخصه ها برای سلامت انقلاب است،.
پس نکته ای که باید به آن توجه داشت این شد که آیا ما در مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی خود دچار انحراف شده ایم یا در مناسبات فردی خصوصی خود؟
اگر در مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی دچار انحراف شده باشیم این انقلاب قابل نقد است و می بایست به آن عارف حق داد که بگوید: این بود آن حکومت اسلامی که حضرت امام می خواست تشکیل دهد؟
اما اگر در مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی دچار انحرافی نشده ایم بلکه در مناسبات فردی خصوصی خود دچار آسیب هایی شده ایم در این صورت می بایست فلش نقد را از حکومت اسلامی به سمت رفتارهای فردی خصوصی افراد تغییر دهیم، و به این نکته توجه داشته باشیم که با بیان ضعف ها در مناسبات فردی و خصوصی نمی توان مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی را به نقد گرفت که، ای وای حکومت اسلامی از دست رفت! به دلیل اینکه آنچه در درجه اول وظیفه حکومت اسلامی است، تقید به حفظ مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی بر اساس وحی است.
موضوعی در اینجا قابل توجه و بحث است و آن این است که، این مناسبات چه چیزهایی هستند؟
اگر ما این مناسبات را دریابیم آنگاه به نوع رفتار مسئولین نظام نگاه کنیم و بعد بر اساس این مناسبات به نقد و بررسی حکومت اسلامی بپردازیم.
به عنوان نمونه به چند شاخصه مهم از این مناسبات اشاره می کنم.
1 – رابطه حاکم و مردم در حکومت های طاغوتی رابطه سلطان و رعیت است ولی در حکومت اسلامی رابطه خدمتگذار و مردم است.
2 – گرفتن مسئولیت در طاغوت بر اساس وراثت است،( در دنیای امروز هم حزب و گروه ها قدرت ها را ارث می برند) ولی در حکومت اسلامی به معنای واقعی انتخاب و خواست قلبی مردم است.
3 – استقلال کشور(می بینیم که این همه تحریم شدید در حرکت ملت اثری نگذاشته است و این به دلیل مستقل بودن است، اگر ما مانند برخی از کشورهای همسایه وابسته بودیم نمی توانستیم تا امروز بر سر آرمان فلسطین قرص و محکم بایستیم و با آن مانند یک تاکتیک برخورد نکنیم، و بدان کشوری مستقل نمی شود مگر اینکه رهبران آن کشور مستقل باشند)
4 – آزادی، (آزادی یعنی بر اساس آرمانها، ارزش ها و قانون دینی عمل کردن بدون اینکه جبر و قدرت و اخم و خوش آیندی دیگران، بتواند در عمل ما اثر بگذارد)
5- پرهیز از مذاکره و سازش با طاغوت
6 - مناسبات سیاسی و اجتماعی بر اساس تقوا نه قدرت
7- مسئولیت برای خدمت نه حفظ قدرت (شاید تعدادی در داخل برای رسیدن به قدرت یا حفظ آن دست به هر کاری بزنند ولی آنچه مهم است جهت گیری نظام جمهوری اسلامی است، اگر این جهت گیری درست و صحیح باشد حتی دولت هایی که طمع نگهداری قدرت را دارند نمی توانند غلطی بکنند، مثلا در زمان دولت اصلاحات جهت گیری نظام جمهوری اسلامی توسط ولی فقیه درست بود اما فعالیت های دولت بر خلاف این جهت گیری بود، درست است که این فعالیت های هزینه هایی را بر این مملکت تحمیل کرد ولی چون جهت گیری درست بود، نتوانست در روند حرکت جمهوری اسلامی ایران خللی ایجاد کند)
8 - نفی مناسبات سلطه گری و سلطه پذیر در سطح بین الملل
9 - حفظ عزت و کرامت در مناسبات بین الملل
10 - سکوت نکردن در برابر ظلم به جهان اسلام
11 - ولایت فقیه
12 – و...
و این همه نعمت به دلیل اینکه صرفا در حیطه مفاهیم انتزاعی باقی مانده است و به دلیل اینکه فهم غالب، فهم عینی است، سبب شده تا مورد غفلت قرار گیرند ومتوجه این ها نشویم.
ما گمان می کنیم کسی می تواند ما را متنعم کند که با کوتاه آمدن از آرمانها، نرخ ارز را پایین نگه دارد.
کسی که در قضاوت های خود صرفا عینی قضاوت می کند و نعمت عزت ملی، استقلال ملی و آزادی ملی را نمی بیند یا اصلا نمی فهمد، تفاوتی با احشام ندارد که آنها نیز، فقط علف ها را می شناسند و هر کس علفی جلوی آنها ریخت را، دوست دارند و به آخورها مشغولند و نعمت های بزرگی مانند آزادی و... را نمی شناسند و در آخر هم گرفتار تیغ می شوند و برای منافع صاحبان خود به مسلخ می روند و خوراک بزم آنها می شوند.
باید توجه داشت که عزت ملی چیزی غیر از عزت و فردی است و همین طور استقلال فردی و...
گاهی کسی با سختی و ریاضت ها عزت فردی خود را حفظ می کند ولی گاهی کسی بالاتر از این همه عزت ملی جامعه وملتی را حفظ می کند.
کسی که به توانایی و قدرتی دست یافته که می تواند عزت یک ملت را در برابر دشمن حفظ نماید بسیار ستودنی تر از آن فردی است که با ریاضت ها توانسته عزت خود را در برابر شیطان حفظ نماید.
گاهی عزت در مناسبات فردی حفظ می شود اما در مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی زیر پا گذاشته می شود و گاهی در مناسبات سیاسی و بین المللی مورد توجه است.
آنچه وظیفه اولیه مسئولین حکومتی است حفظ عزت در مناسبات بین المللی است و این همان نکته ای است که در روایت اول این پست به آن اشاره کردم.
البته این به آن معنا نیست که عزت در مناسبات فردی مورد بی مهری و بی توجهی باشد، چرا که راه رسیدن به عزت ملی ، رسیدن به عزت فردی است.
و به همین خاطر است که خداوند می فرماید اگر می خواهید به عزت برسید عزت از آن خداوند و رسول و مومنین است(منافقون 8) راه رسیدن به عزت، مسیر انبیاء است نه دیگر مسیر ها.
نکته کلیدی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که ما چقدر به نعمت های عینی توجه داریم و چقدر به نعمت های واقعی که مقدمه آن، فهم مفاهیم انتزاعی است.
رفاه، ثروت، سلامتی، امنیت، یک نعمت عینی و مادی است، ولی استقلال، عزت، ایمان، روحیه جهاد و مقاومت، نعمت های واقعی است که نیاز به فهم و انتزاع این واقعیت ها در ذهن است.
جمهوری اسلامی نعمت های واقعی و بزرگی به ما داد، نعمت هایی مثل، عزت، حاکمیت دین، آزدای از قدرت های زورگوی جهانی، استقلال و عدم وابستگی.
امروز دیگر سفرای کشورهای طاغوتی در سیاست های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما دخالتی ندارند و آنها تصمیم گیر نیستند. و این آن نعمت بزرگی است که کمتر شکر آن را به جا آورده ایم.
درست است که هنرمندان ما برای تبلیغ اینگونه نعمت ها تلاشی نکرده اند و آنقدر که برای، عشق های مجازی فیلم ساخته شده برای درک نعمت های بزرگی مثل عزت ملی و استقلال ملی و... تلاشی نشده است(البته بر عکس آن ساخته شده است) اما این کم کاری ها دلیل بر آن نیست که ما نیز در این زمینه تفکر و تدبری نداشته باشیم و تمام گناه را به گردن دیگران بیندازیم و به این مادی گری تن دهیم، چرا که رسول خدا فرمود:«کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه» که همه شما مسئولید و کوتاهی دیگران سبب برای غفلت ما نمی شود که از ما سوال می شود چرا تدبر و تفکر نکردی؟ چرا برای فهم نعمت های بزرگی مانند حاکمیت دین، عزت، کرامت، استقلال و... تفکر و تدبر ننمودی و چرا شکر گذار این نعمات نبودی؟
چرا این نعمت ها در تحلیل های تو جایی نداشت؟ و چرا هنگام مخاصمه ها به این نعمت ها افتخار نکردی؟ و چرا و چرا؟
نکته مهم دیگری که در این پست می خواستم به آن اشاره نمایم دیدن و شناخت خوبی ها و بدی ها در شعاع نــــور ولایت است.
توجه داشته باشیم اگر امروزه بسیاری از خوبی ها و بدی ها را درک می کنیم و نسبت به خلاء ها اعتراض می نماییم همه به خاطر نور ولایت است که اگر نور ولایت نبود بسیاری از این بدی ها درک نمی شد و آنچنان با آنها خو می گرفتیم و به آن عادت می کردیم که دیگر کسی را توانایی ترک دادن ما نبود.
توجه داشته باش که در ذیل نور ولایت است که تو می توانی زشتی ها و فسادهای جامعه را ببینی.
اتاق بهم ریخته ای را تصور کن. تو را در این اتاق وارد می کنند و بر سر سفره ای می نشانند. شروع به خوردن می کنی. ناگهان چراغی روشن می شود و تو متوجه آلودگی آنچه می خوردی می شوی! متوجه بهم ریختگی اطرافت می شوی! به واسطه آن نور موش ها و سوسک هایی که هم سفره تو بودند را می بینی!
تا قبل از اینکه این نور روشن شود کسی به فکر تمیز کردن این اتاق نبود. چون چیزی نمی دیدند که بخواهند تمیز کنند. لقمه غذایی در دهان تو می گذاشتن و ثروت اتاق را غارت می کردند و تو خوشحال بودی که دهانم می جنبد! و شکمم سیر می شود! غافل از اینکه، همین لقمه ای که در دهانت گذاشته اند به هزاران میکروب و ویروس آلوده است و تا لحظه ای قبل سوسک ها از آن تغذیه نموده اند! و...
حال چه باید کرد؟
باید با منبع نور مقابله کرد؟ باید داد زد که چرا روشنایی می دهی؟ باید با سنگ ها و تهمت ها به سمت آن یورش بریم که این همه مشکل از قبل توست؟
این که تو بر سر سفره قطار کرم ها و سوسک ها را دیده ای نشانه بی تحرکی و کم کاری تو و دیگران بوده است.
مثل ولی فقیه در این جامعه،(از یک زاویه) مثل نور است که به ما واقعیت ها را نشان می دهد، اوست که به واسطه نوری که از منبع وحی گرفته است زشتی ها را نشان می دهد و البته خوبی ها را.
و تو نباید فریب بخوری و با دیدن کاستی ها، تمام تقصیر ها را متوجه منبع نور بدانی که این یک مغالطه است.
در حکومت های طاغوتی بسیار از کاستی ها دیده نمی شود چرا که در آیات قرآن است که می فرماید فرعون وقتی که با نور ولایت موسی مواجه شد چنین گفت: « یُریدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما وَ یَذْهَبا بِطَریقَتِکُمُ الْمُثْلى»(طه 63) یعنی هارون و موسی می خواهند شما را از این روش و سبک برتر بیرون کند!
فرعون با خاموش کردن هر نوری و تاریک نگه داشتن جامعه خود برای مردم چنین وانمود کرده بود که روش شما برترین روش است به همین دلیل وقتی که حضرت موسی با نور ولایت خود در این تاریکی چراغی بر افروخت، فرعون گفت اگر بخواهید به نور او توجه نمایید بدانید که آرامش را از شما خواهد گرفت و شما را از این سبک زندگی برتر خارج خواهد نمود!
در کنار این ایه می بایست به این ایه نیز، توجه داشت که می فرماید:« فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ »(زخرف 54) قوم فرعون از وی اطاعت می کردند به دلیل اینکه فرعون آنها را خوار می کرد و این اطاعت و خوار شدن به دلیل این بود که این مردم، اهل فسق بودند.
حال کسانی که به تخیل خود، روشی برتر و نیکو دارند، کسانی که اطاعت فرعون می کنند و اهل فسق هستند و با آن انس گرفته اند و هیچ گاه به کثیفی این روش پی نمی برند.
بلکه زمانی که در معرض نور ولایت حضرت موسی قرار گرفته اند، متوجه این همه آلودگی می شوند اما به جای اینکه آلودگی را بر طرف نمایند به جان منبع نور می افتند و این داستان در مورد انبیاء دیگر نیز اتفاق افتاده است چنانچه در سوره یاسین به این مساله اشاره دارد.
هنگامی که پیامبران برای دعوت مردم شهر انطاکیه وارد این شهر شده بودند، مردم به پیامبران چنین گفتند: قَالُواْ إِنَّا تَطَیرَّْنَا بِکُم(18) ما شما را بد شگون و نحس می دانیم! و پیامبران به آنان فرموند نحسی از جانب خودتان است.
زمانی که خداوند با نور ولایت، نحس بودن را به آنان نشان داد، آنها به جای اینکه ریشه نحسی را بخشکانند، منبع نور را مورد سنگ باران قرار می دادند و چنین می گویند: لَنرَْجُمَنَّکمُْ وَ لَیَمَسَّنَّکم. یعنی اگر ازاین روشنگری دست بر ندارید شما را مورد سنگسار قرار می دهیم.
اینکه فساد اقتصادی وجود دارد مورد اتفاق است اما راه مبارزه با مفاسد اقتصادی رابطه با آمریکا نیست، چرا که در این صورت تو برفساد سر پوش گذاشته ای و آن را از بین نبرده ای، ولی فقیه می گوید تو به جای مذاکره، با فساد بجنگ و آنرا از بین ببر.
این رسول است که با بینات(بیّن دلیل روشن عقلی را گویند) روشنگری می کند و فاسقان در برابر این بینات موضع گیری می نمایند، چنانچه در سوره بقره می فرماید:« أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ »(99)
پس اگر نوری تابید و در شعاع آن نور ضعف ها و کاستی ها دیده شد می بایست همت برای مبارزه با این فساد ها برداشته شود، نه اینکه خطاب به موسی بگوییم: (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون)(مائده 24) تو و پروردگارت بروید و با آنها بجنگید و ما همین جا می نشینیم!!
این آیه به ما این نکته را آموزش می دهد هنگامی که در ذیل نور ولایت موسی دشمن را شناختی و ضعف ها را دیدی حال هنگام درگیری و جهاد است که می بایست وارد کاروزار شد.
و ما در طول سالیان دراز، بارها تجربه کرده ایم که ولی فقیه زودتر از دیگران متوجه این ضعف ها شده و آن را به مسئولین نشان داده و تذکر می دهد.
همو بوده است که در دهه هفتاد بحث شبیخون فرهنگی را مطرح نمود و مورد غفلت مسئولین قرار گرفت. همو بود که در ابتدای دهه هشتاد فرمان 8 ماده ای مبارزه با فساد اقتصادی را مطرح نمود و باز مورد غفلت قرار گرفت و...
خنده دار این است که در ذیل نور او ضعف ها را دیده ایم و با بیانات و توجه او متوجه فسادها شده ایم اما بر او می شوریم که چرا اینگونه است.
نتیجه
1 – توجه به مناسبات اجتماعی سیاسی بین المللی در کنار مناسبات فردی
2 – توجه به نعمت های واقعی که مقدمه آن درک صحیح مفاهیم انتزاعی آن است مثل عزت و...
3 – توجه به این نکته که اوست که زشتی ها را بسیار قبل از دیگران می دیده و در مورد آن تذکر داده است.
این بحث از زوایای دیگر ادامه دارد....
- ۹۲/۰۲/۲۷
واقعا ممنون