شرح خطبه 32 نهج البلاغه قسمت چهارم
- دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۱۸ ق.ظ
- ۵۵ نظر
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا یَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا
قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ
مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ
با توجه به فضایی که حضرت قبلا ترسیم کرده بودند و ما در پست های
قبلی به آن اشاره کردیم در این بخش از خطبه حضرت به دسته سوم از
مردم(خواص) زمانه خود اشاره می نماید.
این دسته با دسته دوم یک شباهت دارد و یک تفاوت.
در اینکه هر دو گروه طالب دنیا هستند با هم شباهت دارند اما در روش
یه اختلاف اساسی با گروه قبل دارند و آن این است که گروه قبلی به وسیله
شورش و علنی کردن شر خود به دنبال دنیا بودند اما این گروه اصلا شر خو را
علنی نمی کنند بلکه به وسیله دین و ظاهر سازی به دنبال کسب دنیا هستند.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا یَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیَا
این گروه دنیا را به وسیله اعمال دینی و آخرتی می طلبد و آخرت را به
وسیله اعمال دنیا نمی طلبد.
حضرت می فرماید این گروه ظواهر دین را به خوبی انجام می دهند و با ظاهر
سازی دین به دنبال رسیدن به دنیای پست هستند.
حضرت در ادامه خطبه به برخی از روش های آنها اشاره می کنند و
می فرمایند:
قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ.
خودش را متواضع نشان می دهد و پایین می آورد.
آنچه که یک فرد متواضع هنگام تعاملات اجتماعی انجام می دهد او نیز
همان کار را برای رسیدن به دنیا انجام می دهد.
مثلا به قشر محروم توجه می کند در کنار آنها غذا می خورد و سنگ آنها
را به سینه می زند اما باز به دنبال دنیا است.
خوب توجه داشته باشید با توجه به آن فضایی که حضرت در ابتدای خطبه
به آن اشاره داشتند که ظالم ظلم خود را زیادتر می کند و... و همچنین
دسته شر خود را علنی کردند و به دنبال رسیدن به دنیا هستند، در چنین
فضایی مردم به دنبال پناهگاهی می گردند تا در سایه معنویت او آرامش یابند.
مردم به دنبال انسانی دیندار می گردند تا با او، آرامش دینی را تجربه نمایند.
حضرت می فرماید در چنین شرایطی باید بسیار مراقب بود که عده ای از
همین طریق میخواهند به قدرت و دنیا برسند.
عده ای هستند که خود را دین دار نشان می دهند اهل ظواهر دین هستند
تا به دنیا برسند و یا پست و مقام خود را از دست ندهند.
کافی است که او را از مسئولیتش عزل کنند آن وقت دیگر در نماز جمعه
ظاهر نمی شود.
قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ
گام های خود را نزدیک به هم بر میدارد.
در جمله قبل حضرت به فروتنی و تواضع آنها اشاره کرد و در این جمله
می فرماید اینها هنگام رفت و آمد گام های بسیار کوچک بر می دارند و به
گونه ای راه می روند و در بین شما رفت و آمد می کنند که شما گمان
می کنید آنها اهل دین هستند نه اهل دنیا.
در تعاملات خود را با وقار نشان می دهند تواضع و وقار در جسم اوست نه قلب او.
یعنی فقط ظاهر خود را اینگونه آراسته کرده و انسانهای ظاهر بین در گرداب اینان گرفتار
می شوند.
شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ
دامان خود را جمع می کنند.
کنایه از این است که دامان خود را از آلودگی ها برای رسیدن به دنیا جمع می کنند. ظاهر
خود را آلوده نمی کند اما در باطن آلوده است. یعنی دامن خود را به ظاهر پاک نگه
می دارد در حالی که در باطن آلوده است.
زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ
خودش را با امانت داری زینت داده است.
انسان وقتی که قصد نشان دادن و یا فروش چیزی را داشته باشد آن را برای دیگران زینت
می کند.
حضرت می فرماید این گروه برای اینکه در میان مردم خود فروشی کنند و جایی باز کنند
خود را به صفت اخلاقی زینت می کنند که یکی از این صفات امامت داری است.
به صدر خطبه باز می گردیم اگر یادتان باشد در آنجا حضرت فضای زمانه خود را توصیف
نمودند.
شرایطی که تاریکی وظلم وجور همه جا را گرفته در چنین شرایطی اگر تو امانت داری پیدا
کنی مانند این می ماند که در بیابانی تاریک و ظلمانی تو نوری بیابی اما غافل از اینکه این
نور را برای فریب دادن و به دام انداختن، روشن کرده اند پس با شتاب به سمت آن نور
حرکت می کنی اما وقتی که به آن می رسی در دام می افتی.
در چنین شرایطی که همه عطش اخلاق دارند،
همه عطش امنیت دارند،
همه عطش امانت داری و خیانت نکردن دارند،
ســـــــــــــــــــــــــــــــراب ها زیاد می شود.
چون در جامعه نیاز شدیدی وجود دارد جنس تقلبی هم بسیار زیاد می شود.
در اینجا باید رهبری باشد تا این نیازها را رهبری کند و به سمت حقیقت راهنمایی کند
اگر این رهبر نباشد مردم گرفتار خناس ها می شوند.
حضرت امام خمینی کسی بودند که به زیبایی از سال 42 تا آخر عمر این نیاز جامعه بشری
را رهبری نمودن و نگذاشتن که این نیاز جامعه آن روز به کام انجمن حجتیه و.... بیفتد.
و همین رهبری بعد از حضرت امام تا امروز امتداد داشته است و باعث شد مردم به دام
جریانات انحرافی نیفتند و با نام امام زمان فریب نخورند.
اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَةً إِلَى الْمَعْصِیَةِ
ستار العیوب بودن خداوند را وسیله ای برای معصیت و گناه خود گرفته است.
حضرت در پایان این قسمت از خطبه به مساله مهمی اشاره می نمایند و به یکی از
سنت های الهی اشاره می نمایند.
مسأله مهم این هست که حضرت با این بیان به ما این تذکر می دهند که ظاهر بین نباشیم
و چون خداوند تا به حال آبروی کسی را نبرده گمان نکنیم پس او آدم خوبی است. ممکن
است همین کسی که امروز من او را به عنوان یک قطب معنوی می شناسم فردا از ذیل
این سنت الهی بیرون رود و خداوند آبروی او را بریزد.
غالبا وقتی که خداوند آبروی این افراد را می ریزد ما تعجب می کنیم و شاید به خیلی از
چیزها شک کنیم در حالی که این تعجب و شکاکیت ما ناشی از نشناختن سنت ها
الهی است.
یکی از نکاتی که ما در تحلیل و شناخت افراد و جریانات به آن نیاز داریم آشنایی با
سنت های الهی است.
اگر کسی با سنت های الهی آشنا نباشد در تحلیل حوادث دچار خطا می شود و شاید
به کفر هم کشیده بشود.
خداوند در آیات متعددی از قرآن به سنت های مختلف الهی اشاره می کند.
بحث سنت های الهی خود بحث مفصلی است که در جای خود باید در مورد آن صحبت
شود. اما یکی از سنت های الهی این است که خداوند ستار العیوب است و بنا ندارد
تا کسی گناه کرد، همان وقت آبروی او را ببرد بلکه برداشتن پرده از گناهان بندگان نزد
خداوند از اصولی برخوردار است. در اینجا حضرت امیر می فرماید برخی افراد از این
سنت الهی سوء استفاده می کنند و پرده پوشی خداوند را ابزاری برای رسیدن به
دنیای خود می کنند و خود را مثبت نشان می دهند. البته خداوند سنت های دیگری
نیز دارد ماننداینکه در سوره محمد می فرماید:
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یخُْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانهَُمْ(29)
وَ لَوْ نَشَاءُ لَأَرَیْنَکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فىِ لَحْنِ الْقَوْلِ
وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکمُْ(30)
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتىَ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکمُْ وَ الصَّابرِِینَ وَ نَبْلُوَاْ أَخْبَارَکمُْ(31)
بلکه این بیماردلان پنداشتهاند که خدا کینههاى درونىشان را بیرون
نمىکند (29).
و ما اگر بخواهیم تک تک آنان را به تو نشان مىدهیم ولى تو خودت
ایشان را هم به علامتهایشان خواهى شناخت و هم به لحن
سخنانشان می شناسى و خدا از اعمال شما اطلاع دارد (30).
و ما به طور قطع همه شما را مىآزماییم تا معلوم کنیم مجاهدین
و خویشتنداران چه کسانى هستند و اعمالتان خبر دهد که در باطن
چه دارید (31).
همان طور که در این آیات خواندید خداوند آنچه که از مرض ها در
سینه است و پنهان است را آشکار می کند و این از سنت های
الهی است که در کنار سنتی است که حضرت در این خطبه به آن
اشاره داشتند.
سوالات شما جواب های ما
سوال شما
کاربر محترم جناب فخار
سلام
سلام این قسمت رو هم کامل خوندم!
هر چی جلو تر میریم تشخیص سخت تر میشه!
خب ما هم فقط ظاهر افراد و میبینیم از کجا بفهمیم که نیتشون چیه! ماشاالله بعضی ها هم در ظاهر سازی که استادی هستند واسه خودشون! باید امتحانشون کنیم؟
البته خودتون گفتید که یه جایی گندشون درمیاد!ولی تا اون یه جایی برسه چه کنیم؟
حاجی اخراجی ها که تشخیصش سخت نبود؟!
البته حضرت خواص جامعه رو ترسیم کردند و فکر کنم نیازی نباشه که ما بهمه افراد اطرافمون شک کنیم .نه؟
چنتا سوال هم بود که گفتید بعدا بحث میشه.
إ چی شد که این خطبه رو انتخاب کردید؟!فقط کنجکاو شدم
جواب ما
سلام
برای شناخت افراد باید بصیرت کسب کرد!
اولین کاری که ما باید بکنبم اینه که در مورد قضاوت دیگران صبـــــــــــــر کنیم
نه سریع قضاوت کنیم بهترین است و نه سریع قضاوت کنیم بدترین است
کاری که از دست ما در گام اول بر می آید اینه که نه زود به کسی اعتماد کنیم و نه خیلی زود دیگران را رد کنیم
توجه داشته باشید که اعتماد نکردن به معنای رد کرد نیست
ممکن است ما به کسی اعتماد نکنیم اما با او خیلی محترمانه برخورد نماییم و هیچ گاه پشت سر او حرف نزنیم و چهره او را تخریب هم نکنیم با همه این احوال و احترامات هنوز به او اعتماد هم ندارم!
بله حضرت خواص را ترسیم کردند اما در میان افراد جامعه هم اینگونه افراد حضور دارند
به این نکته ای که عرض می کنم خوب دقت کنید:
دقت داشتن و زود قضاوت نکردن در مورد دیگران به معنای شک داشتن نیست
ممکن است بنده به کسی شک نداشته باشم اما زود به او اعتماد هم نمی کنم یعنی می گویم قضاوت کردن در مورد او هنوز زود است
شکاکیت چیز خوبی نیست اما احتیاط کردن چیز پسندیده ای هست
حضرت نمی خواهند بگویند ما به دیگران شک کنیم بلکه می خواهند بگویند نسبت به دیگران احتیاط کنید و زود قضاوت خوب و بد نکنید
فرموده بودید چی شد این خطبه را انتخاب کردم؟
بنده در وب تحلیلی از سخنان حضرت آقا گذاشته بودم یکی از مخاطبین محترم وب بنده وبلاگ http://dar-saye-yar.blogfa.com/ بود ایشان سوالی را در مورد خواص و شناخت آنها مطرح کردند که بنده از ایشان دعوت کردم این خطبه را بخوانند بعد نتیجه به اینجا ختم شد که بنده شرح کوتاهی از این خطبه را برای ایشان و تمام کسانی که مشتاق هستند در وب بذارم
پس به اینجا رسیدیم
والا هدف بنده از این وب بیشتر تحلیل سخنان آقا بود.
موفق باشید
سوال از وب سید
سلام.
وقت شما بخیر. خیلی خوبه بعضی ها توی نظراتشون شکل و مطالب خیلی کوتاه میزارند و به ما کمک میکنندکه بعد ازخوندن مطلب کامل و سوال و جواب از بعضی از نظرات چشم پوشی کنیم متشتشتشتشکریم
و اما بصیرت!!
هر جا نگاه میکنیم میبینیم بصیرت لازمه یا کسی در تصمیمی و کاری اشتباه رفته بصیرت نداشته ولی خیلی ها هم خروارخروار موضوعی و تخصصی و یا پراکنده کتاب می خورند از لحاظ اطلاعاتی و تحلیل این اطلاعات ها قوی اند و دائما حواسشون هست ولی یه لحظه چشماشون رو میبیندند میبینند اشتباه کردند منظورم اینه که بعضی ها بیشتر جاها بصیرت دارند ولی یه جا که بصیرت ندارند ضرر میکنند و چقدر مهمه آدم ثانیه به ثانیه چشمانش باز باشه تا اشتباه نکنه و خیلی هم سخته.
به قول یه بنده خدایی در جنگ ثانیه ثانیه ها مهم بود و سرنوشت ساز و میتونست حتی نتیجه جنگ رو تغییر بده !! برای همین بود که مهم بود هر اسلحه ای در هر ثانیه چندتا تیر میتونه شلیک کنه!!!
پس اگه واقعا اون جوری که رهبر می فرمایند جنگ نرم جنگ نرم و درباره ش صحبت می کنند و میگویند دانشجویان افسران جوان جنگ نرم اند مسلما ثانیه های جنگ حالا هم مهمه ولی ارزش مهمی ش رو کی میفهمه؟ خودمون فهمیدیم؟
راستش یه مدتی بود به این فکر میکردم بصیرت واقعی رو در خودمون چه جوری به وجود بیاریم سخنرانی میگفت عقل یه عالمه نور داره که خودمون روش پارچه ی ضخیم انداختیم و کافیه که اون پارچه رو برداریم تا چشمامون خوب ببینه یا به معنای دیگه عقل مون خوب کار کنه که به نظرم دقیقا همون بصیرتیه که آقا گفتند.درسته؟
همونه؟
ولی از هر کی هم میپرسی چه جوری بصیر بشیم هرکی مطابق با تخصصی که داره و یا علاقه و ... نسخه ای میپیچید یا نظری میداد که عین نطرات بیشتر پزشکا هست که دوتا نظر عین هم پیدا نمیکنی دقیقا اون جوری میشد میدیدی هزار مورد مسیر برای بصیرت؟ا
بهتر بپرسم هر کسی با توجه به شرایط خودش و استعدادها و ... تعریفش از بصیرت متفاوته و رسیدن به اون هم متفاوته؟یا میشه برای رسیدن به بصیرت یه نسخه یا بهتر بگم یک راه به همه نشان داد تابصیر بشوند.
یواشکی می پرسم:عقل 75 تا لشکرداشت که توی فکر کنم صحیفه سجادیه بود یا ...
یا 70 تا بود؟یاشایدم 57تا؟
جواب ما
سلام علیکم
نکته ای که در مورد حساب باز کردن روی ثانیه ها گفته بودید جالب بود
فکر کنم سوال شما را در دو نکته بتوانم پاسخ بدهم
1- بهترین راه برای کسب بصیرت افزایش معرفت دینی است که مهم ترین منبع آن قرآن است انس و تدبر در مورد آیات قرآن ما را به صلاح بصیرت مسلح خواهد کرد.
چون مشتاقیم انشاالله آیات گم شده ما خواهند بود.
خطبه ای هم که حضرت امیر بیان فرمودن را را می توان در آیات قرآن جستجو کرد و ریشه های آن را یافت
. این بخشی از معجزه قرآن است. با این وجود سخنان دیگران اگر در فهم بیشتر آیات کمکمان کرد قبول است و الا مطرود.
2- در مورد عقل روایات ما بر خلاف آنچه نقل کرده اید بیان می کنند
در کتاب شریف کافی که از مهم ترین منابع روایی ماست در ابنتدای آن بابی دارد به نام باب عقل و جهل
اتفاقا حدیث جنود عقل جهل در آنجا است که هفتاد و پنج لشکر برای هر کدام بیان می کنند در آنجا حدیثی دارد که در آن حدیث می فرماید العقل حباء من الله
یعنی عقل هدیه ای از طرف خداونداست
برای فهم این حدیث می بایست به تمام احادیث عقل جهل و آیات قرآن که در این مورد است نظر شود
اما به طور خلاصه این است که عقل کسب کردنی نیست بلکه به میزانی که از آن استفاده کنی و آن را به کار بندازی خداوند بیشتر به تو می دهد
برای استفاده از عقل هم همین حوادث ساده اطراف ما کافی است.
اگر به زندگی روزمره وحوادث آن توجه شود خواهیم دید که چقدر این جهان با تدبیر اداره می شود
و همین حوادث عادی که من از کنار آنها بی تفاوت عبور می کردم خودش بزرگترین درس ها را داشت.
همین آدم های عادی اطراف من بزرگترین درس ها را به من می دادند
نفهمشان به من درس صبر و استقامت می داد و خوبشان به من درس شکر و وفاداری و...
راستی رسیدن به خیر!!
ناپرهیزی کردید؟؟
یا اینکه بلاخره فراغت بال حاصل شد؟؟
لینکتان کردم
سوال جناب معین پور
سلام
جالب بود مخصوصا چون از زبان شما بود
بصیرت را چه جوری میشه کسب کرد؟؟
حق را باید در کلام خدا(قران)و اهل بیت جستجو کرد اما یه خطبه حضرت این قدر علم و... میخواهد وحالا یه شخصی مثل من چی کار باید بکنه که این نعمت شامل حالش بشه؟؟؟
ایا میشه یه نفر مثلا قصد هیچ هدف غیر الهی نداشته باشه اما از ریاست یا مرجعیت یه گروه لذت ببره ؟وایا این اشکال داره؟
خب شاید بگویید بله
اما ما کم با این افراد سر وکار نداریم باید چی کار کنیم؟
باید ترکشون کنیم
ارشادشون کنیم
یا برای خودمون و اون ها دعا کنیم؟؟/
یه مدت پیش به این مسائل فکر میکردم
ممنون که به یادم انداختید دغدغه های دیروزم را
شمر هزاروسیصد سال پیش مرد"شمر امروز را بشناس"(شهید مطهری "ره")
یا علی
معین پور
جواب ما
سلام
امیدوارم که منو ببخشید یه تغییر کوچولو در پیامتون دادم
همین کارایی که ما داریم می کنیم یه بخشی از کسب بصیرت است
نباید در این راه عجول بود شما نسبت به سنتان خیلی بیشتر می فهمید
پس ضرر نکردید
حضرت به ما در این خطبه دستور ندادن که راه بیفتیم توی اجتماع این گروه ها را شناسایی کنیم بلکه می فرمایند آنها که سر بلند می کنند و شما را به خود دعوت می کنند را تحلیل کنید
حواستون نسبت به این هایی که سر راهتان قرار می گیرند جمع باشد
همین
جز این فعلا از ما خواسته نشده
در مورد اینکه فرمودید از رهبری گروهی لذت می برد بله نمونه تاریخی آن خلیفه اول و دوم بودند که بسیار زاهدانه زندگی می کردند و از دنیا برای خود بر نمی داشتند اما قدرت را دوست داشتن و به خاطر آن خلافت را غصب کردند
منتظرتون بودیم پس از این به بعد فامیلی خود را در آخر پیام بنویسید تا دوباره سوتی ندم
خوشحالمون کردید
یا علی
- ۹۱/۰۵/۲۳