توضیحی در مورد پست قبلی
- پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۰، ۰۵:۲۹ ب.ظ
- ۷ نظر
یکی از نکات مهمی که زیر پایه اساسی در زندگی ما است بحث مسائل اعتقادیه
تا اعتقاد ما نسبت به یه مساله درست نشود، هزاری هم در مورد اون مساله به ما آداب و رسوم یاد بدن فایده نداره
یه مثال بزنم تا بحث رون تر بشه
اگر کسی اعتقادش را در مورد دنیا تصحیح نکنه از همه کمبود ها برای خودش عقده درست می کند بعد اگر کسی بخواهد او را از این عقده ها رهایی بدهد خیلی اشتباه است که بیایید برای یک یک این عقده های ایجاد شده وقت بذاره و بخواد دونه دونه کمکش کنه
بلکه اگر به این بینش را داد که ماهیت دنیا یعنی همین چیز ها و دنیا اون بهشتی که تو فکر می کنی نیست و...
این فرد با پیدا کردن این اعتقاد جدید خودش به صورت خود جوش از خیلی از آن عقده ها رها می شود
نمونه کاربردی این مساله را امسال در اردوی سی سخت انجام دادیم
بنده احساس کردم یکی از ضعف های مهم سپهر مربی هایی است که باید از نظر اعتقادی آزاده باشند(البته خود بنده به عنوان اولین گزینه داخل در این ضعیفان هستم) مربی روش بلد هست اما از نظر اعتقادی آزاده نیست
دید محدود دارد هم خودش محدود است هم اعتقادش محدود
به همین خاطر بنده مخالف بودم که به معین ها آموزش روشی بدهیم
منظورم از آموزش روشی یعنی اینکه مثلا به معین ها آموزش دهیم که چگونه با بچه ها ارتباط بر قرار کنند یا اینکه چگونه بچه ها را به سمت خود جذب نمایند یا چگونه برنامه اجرا کنند و یا....
گفتم قبل از اینکه به معین ها آموزش روشی بدهیم بیاییم در برخی از مسائل اعتقاد اینها را تغییر دهیم
لذا از کتاب های مرحوم صفایی و طاهر زاده استفاده کردم
و به معین ها گفتم در این کتاب ها به دنبال یه تعریف جدید از این چند واژه باشید
دنیا
انسان
خدا
معاد
تا این ها برای ما تعریف صحیح نداشته باشد کار مربی گری به معنایی صحیح تحقق پیدا نمی کند
مثلا اگه یه مربی اعتقادش در مورد دنیا این باشد که آقا کلای خودت رو نگه دار که باد نبره
او دیگر اهل صبر
استقامت
ایثار و....
نیست
او دیگر گذشت ندارد
او دیگر تفاوت های اردو را تبعیض می بیند و از هر جلسه و جمعی برای تخریب استفاده می کند
مشکل ما مشکل امکانات نیست
مشکل ما مشکل اعتقاد است
مگر زمان جنگ ما چقدر امکانات داشتیم؟
اما چقدر حماسه آفریدیم!
حـــــــــــــــــــــماسه آفریدن به اعتـــــــــــــــقاد است نه به امکانات
یه خلاصه گیری کنم بعد یه نکته جالب دیگه بگم
خلاصه این شد که معین ها با یه دوره مطالعاتی محدود سعی کردن زیر پایه های اعتقادی خود را درست نمایند
تغییر نگرش تغییر رفتار و گفتار را در پی خواهد داشت
او دیر عصبانی می شوم چون نگرشش در مورد اطرافیانم تغییر کرده
او به آنچه دارم قانع ام چون نگرشش در مورد دنیا تغییر کرده
او مهربان است چون نگرشش در مورد خدا تغییر کرده
او ایثار بدن منت می کند چون نگرشش در مورد معاد تغییر کرده
و تو باید در خودت هم ایثار هم مهربانی و هم تواضع و هم همه ی
خصلت های نیک پدید آوری، با تغییر نگرشی که در خودت ایجاد می کنی
نکته دوم
بحث نگرش و اعتقاد آنقدر مهم است که در مسائل اخلاقی هم برای ما کارایی دارد
مثلا اگر کسی گرفتار به گناهی است به نظر بنده این اشتباه است که فقط به او رفتار بیاموزیم
اول از همه باید اعتقاد او را تصحیح کنیم بعد بهش بگیم دروغ نگو عیبت نکن به راحتی تهمت نزن خودخواه نباش
این تکبر نجس را کنار بگذار و...
کسی که در اعتقادش نسبت به خدا اعتراض دارد و گمان می کند نعوذ بالله خدا گاهی اوقات چرت می زند
و به خواسته های او توجهی ندارد و زیر لب می گوید چرا با من بد شدی؟؟
هر چه زیارت عاشورا و نماز و.. بخواند نمی گویم بی اثر اما کم اثر است
پس اگر زیر پایه اعتقادات ما درست شد یه زیارت عاشورا کار یکسال و شاید یک عمر زیارت عاشورا را بکند
به خاطر همین پیامبر در اول بعثت به یاران خود فقط رفتار یاد نداد بلکه قبل از هر چیز اعتقاد و بینش آنها را عوض کرد که آنچنان در برابر شکنجه ها صبر می کردند و به شهادت می رسیدن
در اکثر سوره های جزء سی قرآن که در مکه نازل شده(اوائل بعثت) سخن از معاد و اعتقاد است
یکم طولانی شد ببخشید
جبران گذشته بود