سلسله بحث های شناخت هدف شماره 5
- شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۰، ۰۵:۲۳ ب.ظ
- ۵ نظر
بحث قبلی پیرامون تلقی انسان از خودش بود گفتیم تا یه مربی تعریفش از خودش عوض نشه نمی تونه یه مربی واقعی باشه
یک مربی رو از جهات گوناگون می شود تعریف کرد همان طور که یک پدر را از جهات گوناگون می توان تعریف کرد
گاهی اوقات یه مربی را با این عنوان تعریف می کنیم که مربی خوب کسی است که بتواند در چاچوب اهداف و سیاست های اردو حرکت کند. مثلا با بچه ها ارتباط خوبی داشته باشد، شاد باشد، بیشترین حضور را در میان بچه داشته باشد، در مراسم های اردو حضوری پر رنگ داشته باشد و...
و گاهی مربی را اینگونه تعریف می کنیم که مربی خوب کسی است که در دوره تربیت مربی شرکت کرده باشد بیشترین مطالعه را داشته باشد و...
اما بنده می خواهم بگویم علی رغم اینکه همه تعاریف فوق لازم است اما مربی بر اساس علائق و شناختش از خود تعریف می شود.
علاقه های ما اندازه ما را نشان می دهد مرحوم صفایی در کتاب مسئولیت و سازندگی می گوید گاهی یک پدر بچه اش را تربیت می کند اما برای اینکه در پیری عصای دستش شود. یا یک استاد فرزندش را برای جامعه تربیت می کند تا نیاز جامعه را بر طرف نماید. یا یک مسئول افراد را تربیت می کند تا در ساختار اداری او خوب کار کنند.
شاید بگویید اینها تربیت نیست!
در جواب می گویم منظور شما از تربیت چیست؟
که در آخر می رسیم به اینجا که تلقی ما از خودمان چیست؟
مثلا یه پدر می تواند چندین تلقی و تعریف از خود داشته باشد که هر کدام از این تلقی ها در تربیت او اثر می گذارد
مثلا گاهی یه پدر خودش را فقط همین جسم می بیند که این جسم پیر می شود و نیاز به تکیه گاه دارد ، پس او بر اساس همین تفکر و ترس سالها به تربیت فرزند خود می پردازد. فرزندی که او را رها نکند و همیشه در کنار او باشد. به نظر شما محصول این تربیت چیست؟
گاهی یه پدر تمام وجود خود را در دارائی و کارخانه خود می بیند تمام تلاش او این است که بتواند فرزندی را تربیت کند تا خلف صالحی برای او در کارخانه باشد تا کارخانه دچار ورشکستگی نشود.
گاهی یه پدر فقط دوست فرزندش در س بخواند تا نفر اول شود تا معروف شود و....
همه این تربیت ها بر اساس تعریف پدر از خودش است
اگر پدر خودش را محصول تمام هستی بداند آن هم هستیی که تا بی نهایت ادامه دارد و محدود به کارخانه نفر اول شدن و ...
نیست این پدر اگر تربیت کند برای بی نهایت راه تربیت می کند.
مربی باید خودش را برای سفری بی نهایت بداند.
این بحث ها انتزاعی نیست چرا که در آیات قرآن ایمان به معاد و غیب یکی از مهم ترین اصول تربیتی است.
ایمان به معاد و عیب در یک نگاه یعنی ایمان به بی نهایت.
این مباحث انتزاعی نیست چرا که می توان آن را در اردو کاربردی کرد
مثلا مربی که خودش را برای بی نهایت بداند خیلی راحت تر با سختی ها کنار می آید تا مربی که خود را برای ده روز اردو تعریف کرده!
ده روز کجا بی نهایت کجا؟
اگر ما خود را برای ده روز یا یک ماه تعریف کنیم بچه هایی تربیت می کنیم که عمق دیدشان یک ماه است اما اگر خود را در بی نهایت راه تعریف کردیم آنگاه سپهری تربیت می کنیم تا بی نهایت برود.
اگر این تلقی از خود آمد در کنارش ایثار ، صبر، و... می آید.
اما اگر این تلقی ایجاد نشده باشد و ما بخواهیم ایثار را در مربی ایجاد کنیم، یا موفق نمی شویم و یا اگر موفق شویم این ایثار بی ریشه خودش بحران می شود از این نظر که کبر و ریا را به همراه خواهد آورد آنگاه ما با مشکلات بیشتری روبه رو خواهیم شد.
نتیجه: مربی واقعی کسی است که خودش را فرزند بی نهایت راه بداند مربی واقعی کسی است که معاد را فراموش نکند
چون اگر معاد(بی نهایت راه) را فراموش نکرد خدا را می طلبد. اگر معاد(بی نهایت راه) را فراموش نکرد دین را می طلبد
امام را می طلبد .
شاید به خاطر همین است که اولین انکاری که کفار و مشرکین، در برابر پیامبران انجام می دادند انکار خدا نبود بلکه انکار معاد بود و می گفتند محال است که ما دوباره زنده شویم و نتیجه اعمال خود را ببینیم.
محال است دروغی که گفتیم و چند روز از آن می گذرد روزی با یک صورت ملکوتی قبیح در برابر ما حاضر شود
محال است فحشی که در تنهایی به فلانی دادیم روزی صورت ملکوتی پیدا کند و وبال گردن ما شود
محال است غیبتی را که در بین دوستان خود کردیم و دیگران از آن مطلع نیستند روزی علنی شود و دیگران نیز از آن اصلاع پیدا کنند.
محال است اگر انفاقی و یا ایثار بکنیم روزی این انفاق و ایثار مانند یک صورت ملکوتی بسیار زیبا در کنار ما باشد.
پس اولین تعریف مربی این است که او خودش را برای بی نهایت بداند اگر خودش را برای بی نهایت دید پس برای بی نهایت هم تربیت می کند .
اگر من به بی نهایت علاقه داشتم بهترین تربیت را دارم اما اگر به فرزندم به منصب و جایگاهم به دوست و همشهریم به محبوبیتم و... بیشتر از بی نهایت علاقه داشتم تربیت نا موفقی خواهم داشت
سعی کنیم علاقه به بی نهایت و معاد در ما زیاد تر از چیزهای دیگر باشد
تا یه داستان دیگه خدانگهدار
- ۹۰/۱۱/۲۲
استفاده بردیم
فقط دوتا غلط املایی داشت
1. علی رغم
2. ایمان به معاد و غیب
دوست دارم استاد خوب ودانا