قسمت سوم از تحلیل خطبه 16 نهج البلاغه
- جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۲۹ ب.ظ
- ۵۲ نظر
خلاصه مطلب برا اونا که وقت ندارن
حضرت در اولین نطق پس از رسیدن به خلافت به همه مردم جامعه خود پس از تاکید فراوان می فرماید، مردم و مسئولین در نظام و حکومت دینی باید اهل عبرت گرفتن صریح و بدون تعارف باشند. مردم و مسئولین نباید در عبرت گرفتن، با خودشان تعارف کنند و آنچه که پیشینیان انجام دادن را از خود دور بدانند. قید عبرت صریح و آشکار نکته ای است که ما در این خطبه با چند مثال پیرامون آن توضیح داده ایم.
مشروح این پست برا اونا که اهل دقتند در ادامه مطلب
مشروح تحلیل سوم از خطبه 16 نهج البلاغه
همان طور که در قسمت قبل عرض کردم این خطبه اولین نطق حضرت امیر علیه السلام پس از به خلافت رسیدن است.
نطق مهمی که در آن انتظارات یک امام حاکم، بیان شده است.
قبل از اینکه به تحلیل بقیه کلام حضرت بپردازم با توجه به اینکه نزدیک ایام محرم هستیم یه مقدمه کوتاه خدمت شما عرض کنم.
فرض بفرمایید حضرت سید شهدا به کوفه می آمد و در کربلا شهید نمی شد حال اگر او به عنوان یک امام حاکم وارد کوفه می شد از مردم چه انتظاری داشت و از آنها چه می خواست؟
درست است که شرایط زمانه ایشون با حضرت امیر متفاوت بود اما اصولی مشترک در هر دو زمان حاکم است که این اصول در این زمان هم وجود دارد، پس در این نطق به انتظارات حضرت ولی عصر از ما هم اشاره شده است.
اما کلامی که حضرت امیر در قسمت قبل سه مرتبه با وجود مقدس خود بر آن تاکید کرد، چیست؟
حضرت فرمودند من علی، رهن کلامم هستم و
خودم آن را زعامت می کنم

إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ
ترجمه آیت الله مکارم: کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت
پیشینیان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایى
که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از
فرو رفتن در آن گونه بدبختیها حفظ مىکند.
برای اینکه به فهم دقیق تری از این خطبه برسیم بنده واژه های کلیدی این کلام را با دقت بیشتری ترجمه می کنم.
اولین واژه کلیدی که حضرت در این حمله بیان می کنند کلمه «صرحت» است که از «صرح» گرفته شده است.
صرح در لغت به معنی خانه ای بلند و آراسته از هر نوع پلیدی، خانه ای پاکیزه،(مفردات راغب، 1/482).
در اصطلاح به معنی هر چیز آشکار و بدون آمیختگی به کار می رود. مثلا خود ما در گفتگوهای روزانه خود از این ریشه زیاد استفاده می کنیم و هنگامی که می خواهیم سخنی را آشکارا بیان کنیم می گوییم به صراحت چنین گفتم، یا بدون ترس صریحاً به او این حرف را زدم.
سخن صریح سخنی را گویند که در آن هیچ کنایه و نرمی به کار برده نشود. کتاب التحقیق در مورد این واژه می گوید هر چه که آشکار و بدون هیچ آمیختگی باشد.(6/220)
کلمه کلیدی بعد کلمه «عبر» است، اگر در پست های قبل با ما همراه بودید، به یاد دارید که در یکی از پست ها در مورد این واژه توضیح دادم که این واژه چیزی غیر از «تجربه» است.
«تجربه» به ارتباط مستقیم فرد با حادثه گفته می شود و «عبرت» به ارتباط ما با «تجربه» دیگران گفته می شود. «عبرت» یعنی عبور کردن از حادثه ها بدون اینکه ارتباط مستقیمی با آن برقرار کنیم. کلمه عبور نیز از همین ریشه گرفته شده است.
وقتی ما می گوییم «پل عابر پیاده» یعنی از این پل عبور می کند بدون اینکه با حادثه های اتوبان ارتباط برقرار کند!
با توجه به این دو واژه حضرت می فرماید کسی که «عبرت ها» برای او آشکار شده است. یعنی «عبرت ها» برای او صریح و بدون هیچ نا خالصی است.
یه سوال
«عبرت هایی» که غیر صریح چگونه اند که حضرت می فرماید «کسی که به صراحت عبرت ها را دید»؟
گفتار صریح به آن گفتاری می گویند که برای مخاطب آن هیچ راه فراری نمی گذارد تا با تمسک به آن بتواند از آن گفتار شانه خالی کند و خود را مخاطب آن سخن نداند.
برای ما در زندگی زیاد اتفاق می افتد که با تجربه دیگران ارتباط بر قرار می کنیم و اصطلاح از تجربه آنها عبرت می گیریم، اما این ارتباط و عبرت صریح و آشکار نیست.
آنقدر برای خود راه فرار می گذاریم که حتی احتمال اینکه امکان دارد آن حادثه برای ما نیز رخ دهد را نمی دهیم.

مثلا می بینم کسی در حین رانندگی به علت اینکه با سرعت رانندگی کرده است، تصادف کرده است. اما وقتی من صحنه تصادف را می بینم عبرت آشکار و صریح نمی گیریم بلکه من نیز همان عمل را تکرار می کنم و در تخیل خود می گوییم خب سرنوشت او این طور بوده، یا به خاطر اینکه تازه کار بوده و مثل من مهارت رانندگی ندارد و... هزار توجیه و راه فرار دیگر که برای تبرئه عمل خلاف خود درست می کنیم.
مثال دیگر، اگر من جزء منتقدین مجموعه ای بودم و بعد از گذر روزگار، مسئولینی که نسبت به آنها انتقاد داشتم برکنار شدند و مسئولیت را به من دادند، در این هنگام من باید اهل عبرت گرفتن صریح و آشکار از مسئولین قبل باشم.
آنها چه کردن که برکنار شدند؟
آنها چه کردند که اینقدر نارضایتی به بار آوردند؟
جالب است بدانیم آنها قبل از اینکه مسئول شوند جزء منتقدین و آرمان خواهان بودند، اما آرمان خواهی صرف، برای آنها دردی را دوا نکرد، چر اکه اهل عبرت گرفتن آشکار نبودند.
پس من نیز با این آرمانخواهی و شعارهای مذهبی راه به جایی نخواهم برد اگر اهل عبرت گرفتن آشکار از گذشتگان خود نباشم.
اگر بخواهیم در عرصه سیاست مثال بزنم آنقدر در این دوران مثال ها فروان است که نمی دانم از کدام بگوییم.
هنوز از فتنه قبل چهار سال نگذشته که دوباره با نامه های خود، همان شیوه و روش اسلاف خودم را اجراء می کنم و می خواهم با تشنج و آشوب به قدرت برسم!
اصلا احتمال نمی دهم که ممکن است سرنوشتی شبیه میرحسین و کروبی و یا حتی هاشمی پیدا کنم.
تجربه تلخ دیگران را می بینم اما حاضر نیستم از آن عبرتی صریح و آشکار بگیرم.
باید برای خودم در این عبرت هیچ توجیه و مداهنه ای نداشته باشم. بلکه به صورت آشکار به خودم بگویم اگر از شیوه اسلاف استفاده کردی تو نیز سرنوشتی مثل آنان داری!
نباید این درس را برای خود هیچ حریمی قائل شوم و آنچه دیگران انجام دادن را از خود دور بدانم، بدانم که اگر من هم در شرایط آنان قرار می گرفتم ممکن بود سر ابی عبدالله را به نیزه بزنم و...!

اگر میر حسین و خاتمی به سرنوشت بنی صدر نگاه می کردند و از آن «تجربه» «عبرتی» صریح و آشکار می گرفتند هیچ گاه چنین جنایتی در حق حکومت به حق اسلامی انجام نمی دادند.
اگر علی محمد دستغیب در شیراز از سرنوشت و «تجربه» شریعتمداری و منتظری «عبرتی» آشکار می گرفت هیچ گاه گول مقام و رساله عملیه خود را نمی خورد و چنین جنایتی را در حق نظام انجام نمی داد.
آقایانی هم که الان در رأس امور هستند بدانند که اگر از رهبر معظم انقلاب زاویه گرفتند و فریب اطرافیان رو خوردند سرنوشتی مثل آنان دارند.
پس در اولین جمله حضرت می فرماید: در حکومت اسلامی علی همه باید اهل عبرت گرفتن به صورت آشکار و صریح باشند، مسئولین نباید برای خود خط قرمزی قائل شوند و باید بدانند اگر مسئولی اهل عبرت آشکار و بدون رو در واسی نباشد ، هم به خود ضربه می زند هم نظام اسلامی را دچار هزینه می کند.
حضرت در بقیه کلام خود نیز به دیگر خواص این عبرت گرفتن اشاره می نمایند و اینکه از چه چیزهایی باید عبرت بگیریم که انشاالله در پست قبل توضیح می دهم.
این بود آنچه از این چند کلمه حضرت به ذهن بسیار محدود بنده رسید. فراموش نکنید که در این پست بنده فقط این کلام را تحلیل کردم: « إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ »
- ۹۱/۰۸/۱۹
دیگران را منع نمیکنی مگر خدای تو را به همان بیازماید
چه تقوایی میخواهد سیاست
خدا رحم کند