قسمت دوم از تحلیل خطبه 16 نهج البلاغه
- پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۱:۳۲ ب.ظ
- ۲۴ نظر
حضرت در ابتدای خطبه سه مرتبه خودشان را ضامن دستوری که می خواهند بدهند قرار می دهند که شاید در کمتر کلامی از حضرت این اتفاق بی افتد.
برای اینکه این سه مرتبه براتون خوب باز بشه که چرا حضرت از خودش مایه می ذاره باید بقیه مطلب رو بخونی البته اگه وقت داری!
همان طور که در پست قبلی در وب سابق جنبش مرصوص، خدمتتون عرض کردم این خطبه اولین سخنرانی یک امامی است که سالها از حق خود محروم بوده است و حال بعد از این همه تحمل رنج و سختی به حق خود رسیده است.
اگر کسی به حوادث زندگی حضرت توجه داشته باشد منتظر است ببیند که حضرت امیر به عنوان تنها امامی که در تاریخ تشیع توانست به خلافت برسد چه چیز می خواهد بگوید؟
اولین جمله حضرت این است که قبل از اینکه پیام خود را بیان کنند تاکیدی شدید می کنند و برای تاکید خود ضمانت بسیار مهمی می گذارند.
جمله حضرت این است:
ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیم
ترجمه: آن چه مىگویم به عهده میگیرم، و خودم ضامن آن هستم.
برای اینکه این تاکید را در حد توان روشن کنم، توجه شما را به این جمله معروف از سید علی قاضی جلب می کنم.
آیت الله بهجت ره از قول استاد خود سید علی قاضی فرموده بودند که استاد ما فرمودند اگر کسی مقید به نماز اول وقت شد به مقامات عالیه می رسد و اگر انجام داد و نرسید، مرا نفرین کند که تو این دستور را دادی، اما ما انجام دادیم و نشد!
آنچه در این جمله مهم است تضمینی است که جناب سید علی قاضی می دهند، و آن این است که اگر نرسید مرا مذمت کند.
ما یه عهد و پیمان داریم یه «ذمه» داریم بین این دو تفاوت وجود دارد. اگر دقت کنید حضرت امیر علیه السلام در این کلام از واژه ذمه استفاده نموده اند. قالب مترجمین این واژه را به عهد و پیمان ترجمه می کنند در حالی که این ترجمه ناقص است و منظور مهمی که حضرت امیر از به کار بردن این واژه در کلام داشتند بیان نمی شود.
برای اینکه به مراد حضرت امیر نزدیک تر شویم بنده تفاوت بین این دو دسته از واژه ها را بیان می کنم.
عهد و پیمان به آن ضمانتی گفته می شود که اگر ضامن تخلف کرد و خلاف ن ثابت شد ما نمی توانیم او را مذمت کنیم. اما «ذمه» به دلیل اینکه اصالتا از واژه «ذمّ» به معنای مذمت گرفته شده، به آن ضمانتی گفته می شود که اگر خلاف آن ثابت شد ، ما می توانیم ضامن را مذمت کنیم و بگوییم چقدر بد ضمانت کردی و آنچه تو ضامن آن بودی دروغ از کار در آمد.(برای مطالعه بیشتر به این کتب مراجعه کنید: التحقیق 3/331 . و کتاب المفردات راغب 1/331)
اگر به خاطره ای که از آقای بهجت نقل کردم دقت کنید، متوجه این نکته می شوید که سید علی قاضی به گونه ای دستور خود را ضمانت می کند که ذمه ایشان گروی دستورشان می شود و ایشان می فرماید اگر انجام دادید و نشد مرا نفرین و مذمت کنید.
پس «ذمه» پیمان، عهد و ضمانت بسیار محکم است که انجام دهنده آن از بابت آن خیالش جمع جمع است.
کسی این حرف را می زند که پیامبر در مورد او این جمله را فرموده است:

حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «ذمه» من گرو و ضامن حرفی که می خواهم بزنم است.
اما باز این ترجمه بسیار ناقص است! چرا؟
اگر به سخن امام دقت کنیم حضرت یه واژه دیگه هم به کار بردن و آن واژه رهن است.
خوب دقت کنید در اینجا معنای بسیار لطیفی در این جمله حضرت است.
رهن را در فقه اینگونه معنا کرده اند:«جعل المال تحت یدا المرتهن بملاک وثوقه لدینه»( (مصطلحات الفقه، ص: 278)
رهن در قرض معنا پیدا می کند. یعنی: گاهی شما به کسی پول قرض می دهید تا منفعت آن پول را ببرد، برای اینکه مطمئن باشید پول را به شما بر می گرداند از او مالی را به عنوان رهن می گیرید آن وقت آن مال تحت ید و تصرف شما در می آید.
رهن را برای این می گیرن تا خاطر طلبکار جمع باشد که مال برمی گردد و او ضرر نمی کند.
حضرت امیر می خواهند نکته مهمی را بیان کنند تا مخاطبین انجام دهند، به همین خاطر حضرت ابتدا می فرماید ذمه من در رهن و گروی حرفی است که می زنم.
یعنی اگر این دستور مرا انجام دادید و ضرر کردید هیچ غصه ای نخورید چون من خودم می شوم رهن دستوری که به شما دادم آنگاه شما بر من علی تسلط دارید!!! و من تحت ید شما قرار می گیرم.
نکته خیلی ظریف و دقیق است. در رهن ما همیشه مال خود را به عنوان رهن می گذاریم. مثلا وقتی می خواهیم بریم از دوست خود پولی قرض بگیریم، ماشین خود را به عنوان گرویی و رهن نزد او می گذاریم و به او حق می دهیم تا از این ماشین استفاده کند.
اما گاهی انسان خودش را گرو می گذارد. ببینید مطلب چقدر دقیق و مهم است که حضرت امیر می فرماید خود من گرو هستم، نه مالم، نه غلامم، نه کلام و وعده ام، بلکه خودم، همان علی که جان پیامبر است به نص قرآن کریم در آیه مباهله.( 61 آل عمران)
پس اول از همه حضرت می فرماید«ذمه» من ضامن است که اگر نشد مذمت کنید ثانیا من خودم گروی این حرف هستم من علی که جان پیامبر هستم.
ببین حضرت با دو کلمه، فقط با دو کلمه چه غوغایی کرده است که عقل و علم ما قاصر از فهم آن است و تاب و توان مخاطب تحمل شنیدن گوشه ای از این اسرار را ندارد.
جالب این است که حضرت کوتاه نمی آیند و در جمله بعد باز تاکید می کنند که من خودم زعیم این سخن هستم.
زعیم یعنی کفیل، و کفیل ضمانت راجع به نفس و شخص است، نه ضمانت بر مال. واژه کفیل ضمانتی است که در آن بهره کافی وجود دارد، در آیات قرآن هم این واژه زیاد به کار برده شده است و غالبا معنای مثبت دارد مثلا در جایی خداوند می فرماید من خودم کفیل آنها می شوم و به آنها بهره کافی می دهم (91 نحل)و در جایی می فرماید حضرت زکریا کفیل حضرت مریم شد(37 آل عمران)و...
اگر شنیده ای که امام رضا ضامن آهو شده جدش نیز ضامن شده و خود را گرو
گذاشته برای کسی که به دستوری که به عنوان امام و خلیفه می دهید عمل کند.

حضرت می فرماید غصه نخورید، دستوری که می خواهم بدهم را انجام بدهید خودم زعیم و کفیل شما می شوم و به شما بهره کافی می دهم و این بهره در مال نیست بلکه بهره کافی در نفس و جان شماست.
خلاصه: حضرت در این کلام سه مرتبه خود را به عنوان ضمانت به میان می آورند و شاید کمتر کلامی از حضرت باشد که اینگونه خود را ضامن دستورش می کند.
گاهی برای دستوری بهشت ضمانت می شود گاهی نعمت و گاهی امیر المومنین علیه السلام!!!
درست است که کلام حضرت بگونه ای است که می فرماید اگر سخنم درست در نیامد من رهن شما می شوم، اما مفهوم دیگری این کلام دارد که اگر به سخنم و دستورم عمل کنید خودم زعیم و کفیل شما می شوم.
باید با غواصی از دریای بی کران کلام حضرت این مرواریدها را در آورد و به مخاطب نشان داد تا به بخشی از عمق کلام حضرت پی ببرد که حضرت در انتخاب واژه ها چقدر دقت بخرج داده اند و چقدر معنا و مطلب در چند واژه گفته اند با توجه به این مطالب بسیار مهم و دقیق باید دید که دستور حضرت در اولین سخنرانی و اول سخنرانی چیست؟
انشاالله بقیه مطلب برای پست بعد
منتظر نظرات خوبتون هستم
- ۹۱/۰۸/۰۴
اجرتان در چنین روزهایی با مولا علی(علیه السلام)چرا که با زحمت بسیار به عهد خود وفا کردید و پستی سرشار از شناخت که ما از فهم آن ناتوانیم ارائه دادید.
هرچه بیشتر میدانیم بیشتر مکلف میشویم من از غفلت خود ناراحت میشوم چرا که حجت خداوند(علیه السلام)این گونه خودرا کفیل مردم می خواند برای چه برای نشان دادن صراط مستقیم اما ما بی توجه مثل رهگذر از کنار دین و چنین کتاب ارزشمندیم می گذریم.
انشاء الله توفیق شناخت و البته گوش جان دادن به آن نصیب ما شود.
یا امیر المومنین(علیه السلام)