توضیحی در باب اعتقادات
- دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۰، ۱۰:۵۰ ب.ظ
- ۷ نظر
برای اینکه تفاوت بین اعتقادات و اعمال دینی خوب مشخص شود بیان این حدیث خیلی به ما کمک می کند
در روایتی داریم که سلیمان دیلمی از اصحاب امام صادق علیه السلام به خدمت ایشان رسید و در خدمت ایشان شروع به صحبت کردیم از جمله اینکه به ایشان عرضه داشتم که شخصی است که در عبادت و فضیلت چنین و چنان است(یعنی خیلی اهل عبادت است)
حضرت از من سوال کرد عقل او چگونه است؟
عرضه داشتم نمی دانم.
حضرت فرمود پادش هر کس به اندازه عقل او است.
بعد حضرت این داستان را بیان نمودند که:
عابدی بود در قوم بنی اسرائیل که در جزیره ای سرسبز زندگی می کرد و پیوسته عبادت خداوند می کرد روزی یکی از فرشتگان الهی از آنجا عبور می کرد تنهایی و کثرت عبادت عابد نظر او را جلب کرد.
فزشته دید این عابد پیوسته در حال عبادت خداوند است و به هیچ کار دیگری مشغول نمی شود. فرشته از خداوند در خواست کرد که خدایا میزان پادش این فرد را به من نشان بده؟
خداوند در خواست فرشته را مستجاب کرد و او دید که خداوند پاداش بسیار کمی برای این بنده پر عبادت در نظر گرفته است!
فرشته تعجب کرد و به خداوند عرضه داشت خدایا او پیوسته در حال عبادت تو است پس چرا پاداش او بسیار کم است؟
خداوند به فرشته دستور داد تا مدتی را در کنار این عابد زندگی کند تا از سر کمی پاداش او اطلاع پیدا کند
فرشته به صورت انسانی در آمد و در کنار عابد مدتی را به عبادت مشغول شد.
فردای آن روز فرشته به عابد گفت اینجا چه جای خوبی برای عبادت استو
عابد پاسخ داد فقط یک عیب دارد!
فرشته سوال کرد چه عیبی؟
عابد جواب داد: اگر خدا خر خودش را می فرستاد که این علف ها را بخورند تا از بین نرود خیلی خوب می شد!
فرشته گفت خداوند که خر ندارد.
عابد گفت اگر خری داشت این علف ها تباه نمی شد.
پس خداوند به فرشته فرمود حال فهمیدی چرا؟
هما نا من به اندازه عقل هر کس به او پاداش می دهم.(الکافی جلد 1 صفحه 12)
نتیجه:
مشکل عابد در اعتقاداتش بود چون اولا او خدا را به گونه ای می پنداشت که می بایست خری داشته باشد ثانیا خداوند(نعوذ بالله) در برخی از موارد نمی تواند خوب جهان را مدیریت کند.
او بر اساس همین تصور غلط به عبادت می پرداخت
گرچه میزان عبادتش بالا بود اما به خاطر کم عقلی اعتقادات درستی نداشت.
اگر اعتقادات وی در مورد خداوند درست بود با اندک عبادتی بیشترین ثواب را می برد
شاید یکی از دلایلی که یک ضربت حضرت امیر علیه السلام در روز خندق بالاتر از عبادت جن و انس بوده به همین خاطر باشد
چون آن گونه که حضرت امیر در اعتقادات راسخ بود به غیر از معصومین کسی آن گونه نبود.
خلاصه باید تصورات بچه گانه را در مورد خدا و معاد و دنیا و انسان را دور ریخت و خانه ای از نو بنا کرد.
- ۹۰/۱۲/۱۵
داستان قشنگی بود!
آیا اعتقادات با همین مطالعه ها و کتب اساتید درست می شه؟
چقدر طول میکشه؟
و این اعتقادات جدید و درستی که پیدا میکنیم چکار کتیم که ثبات پیداکنه و تو اعمالمون ظاهر بشه؟
اعتقاد مثل ریشه ی درخته، باید سفت و سخت باشه تا درخت با هر بادی نلرزه!